Friday, November 21, 2014

چند خط به یاد مرتضی پاشایی‏



 سلام بر همگی

این چند خط را به یاد زنده یاد مرتضی پاشایی نوشتم.

خیلی دلم سوخت از اینکه این جوان هنرمند و برومند در عنفوان جوانی مرد.

تازه پس از ان همه کار و زحمت,  و با پشتکاری که داشت در دشت پهناور موسیقی ایرانی جا باز میکرد - که اجل مهلتش نداد.

همانند درختی زیبا که که تازه به بارنشسته است ولی صاعقه ای  مهیب آنرا از ریشه بخشکاند

در چنبر چرخ جان چندین پاکان
 میسوزد و خاک  میشود دودی کو

بابک مکی نژاد


=========================به یاد  مرتضی پاشایی=================================================

میدانی که قلبم اکنون کجاست؟
با توست, نگهدار و بفشار!

تصویری در مقابل منست از جوانی خوشروبا چشمانی گیرا و موی آشفته که با اعتماد به نفس به خود و به آینده ای روشن به من مینگرد.
تصویری که احوالی از احوال پسر خودم  را به ذهنم متبادر میکند  

و تصویری دیگر از همان جوان بیداردل - کج کلاه بر سر و با سیمای تکیده - که با تن نحیف خود و برغم  درد اهریمنی سرطان آواز می خواند وپای  میکوبد.

 مرتضی پاشایی.

کسی که
دختر هایمان همه به او عاشق بودند
پسرهایمان  همه مخلصش
وسالمندانی مثل من چاکرش
و کهنسلانی مثل مادرم دوستدارش!

و من هی از این اتاق به آن  اتاق میروم - میشینم و بلند میشوم - به کتابها نگاه میکنم - و میدانم که همکاری حروف سربی بیهوده است
و میخواهم که به زمین و آسمان فحش بدهم
و هی در ذهنم  آن سوال لعنتی را تکرار میکنم -چرا؟ چرا؟ چرا ای خدا؟
و آنسو مادر کهنسالم به موسیقی وی گوش میدهد و برجوانی این جوان میگرید.

سپاس  بر تو مرتضی خان
که با درد هایی ابلیسی فرشته بودی
و به دام یاس و نا امیدی نیفتادی
در آزمایشگاه,
در بیمارستان,
در بستر این بیماری جانسوز,
تا به لحظه آخر چو کوهی از امید و آرزو ایستادی
سپاس  بر تو!

دوستان, یاران, عزیزان

حاصل عمر کوتاه و پر ثمرمرتضی پاشائی  حدوه پنجاه قطعه موسیقی میباشد که حد اکثر شاید پنج ساعت بشوند.
لیک همین ها در روح و جان بسیاری در سرتاسر ایران و در میان  فارسی زبانان رخنه کرد و جا خوش نمود.
هفتصد سال پس از نصیحت حافظ که گفت : "حدیث عشق به دان زبان گو که تو خود دانی" آوازخوانی پیدا شد که با صدای گرم و صمیمانه اش  آنچه را انجام داد که حافظ خواسته بود.

میگویند چندان کسی او را نمیشناخت - حرفیست خلاف -
دوست دارانش همه در شب مرگش تجمع کردند - در رشت, تبریز, شیراز, تهران, مشهد, اصفهان
واز حفظ اشعارش را به یادش خواندند.
مرتضی خان گمنام نبود,
و این عزا, عزایی خرد نیست .



ما مرده پرست نیستیم , جو گیر هم نیستیم - یکی از بزرگان ایران جوانمرگ شد و دل ما میسوزد و این مسکن ما میباشد.



مرتضی پاشایی جوانی ما بود, عاشقی ما بود, پاکی ما بود که خاک شد و رفت.



سراینده ای گرم نوا
در آن سو مینوازد 
از نغمه اش عواطف پاک و احساسات لطیف فرو میپاشند 
بگزارید اندیشه های خشک
و افکار منجمد ان را نشنوند
عصب ها  و قلبها می شنوند  
 بگشایید در ها را
میخواهم همه اشکهایم را
 در پایش نثار کنم.

جهان همواره به بزرگانی چون نعمت الله آغاسی که ملتی را به رقص آورد و مرتضی  پاشایی که حرف  دل  ملتی را زد خوش  آمد خواهد گفت.

الوداع مرتضی خان -
 خدا نگهدار