Wednesday, January 18, 2023

صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

 پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت

شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت

بسیار بود رود در آن برزخ کبود

اما دریغ زَهره دریا شدن نداشت

در آن کویر سوخته، آن خاک بی‌بهار

حتی علف اجازه زیبا شدن نداشت

دل‌ها اگرچه صاف ولی از هراس سنگ

آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت

چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق

این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت

No comments:

Post a Comment